دوره آثار افلاطون - جلد 3
نویسنده:
افلاطون
امتیاز دهید
مجلد حاضر شامل رساله های زیر است ، که جلد سوم از دوره آثار افلاطون چاپ ۱۳۶۷ خوارزمی است:
۲۰-فایدروس(عشق و زیبایی)
یکی از رساله های مشهور و والای افلاطون !
فایدروس خطابهای درباره عشق میخواند و نظر سقراط را جویا میشود.سقراط سخن را به روح میکشد و آن را مرگ ناپذیر و مشتاق تماشای حقیقت میداند که ایدهها(مثل)را میبیند.ارواحی که حقیقت را دیدهاند، در این دنیا در تن دوستداران دانش و جویندگان زیبایی جای میگیرند و یا کمر به خدمت فرشتگان دانش و هنر میبندند و خدمتگزاران عشق میشوند.روحهایی که در مرتبه دوم از دیدار کنندگان حقیقتاند، در تن پهلوانان جنگاور یا پادشاهان مشروطه طلب اقامت میکنند.در مرتبه سوم، سیاستمداران و بازرگانان، در مرتبه چهارم ورزشکاران و پزشکان، در مرتبه پنجم کاهنان و غیبگویان، در مرتبه ششم شاعران و مقلدان، هفتم پیشه وران و کشاورزان، هشتم سوفیستها و مردم فریبان، و نهم در تن فرمانروایات مستبد.
آنان که مقام اصلی خود را در جهان بالا، به یاد میآورند همواره عاشق زیبایی راستین هستند و از دیدن زیباییهای زمینی به یاد آن زیبایی اصیل میافتند و در آرزوی نیل بدان میباشند.عشق راهی است از زمین به آسمان.عاشق خویشتندار است و خود را به شهوت نمیآلاید.
۲۱-ته ئه تتوس(شناسایی)
شناسایی چیست؟هومر و هراکلیتوس و پیروانشان که همه چیز را در سیلان و جنبش میبینند و نیز پروتاگوراس که آدمی را مقیاس همه چیز میداند، شناخت را ادراک حسی میشمارند.ولی حس فقط جزئیات را در مییابد، پس دریافت کلیت(مفاهیم) با کدام حس صورت میگیرد؟
ادراک کلّی کار روح است.ادراک حسی، شناخت اصلی نیست و چه بسا در ادراک درست خلل هم وارد میکند.سقراط، در این رساله خود را «ماما-قابله»میخواند که وظیفهاش کمک به زایش اندیشه است نه تعلیم آن.
۲۲-سوفیست
در این رساله سقراط سکوت میکند.بیگانهای با ته ئه تتوس در معنای سوفیست به بحث میپردازد.
او سوفیست را کسی میداند که به خاطر آموختن فضایل پول میگیرد و روش او هم مجادله است.
آنگاه بحث وجود و لا وجود، پیش میآید.در پایان کار سوفیست اینگونه معرفی میشود:تقلید نیز نگبازانه مبتنی بر پندار که با ساختن تصاویر دروغین و فریبنده و از راه جدل، دیگران را به گفتار متناقض وامیدارد.
۲۳-مرد سیاسی
در اینجا هم سقراط وارد گفتگو نمیشود، بلکه جوانی همنام او به سخن میپردازد.مرد سیاسی از میان عده قلیلی بیرون میآید که دانائی راستین داشته باشند.او باید از فضایل چون:شجاعت و عدالت و عفّت و شهامت، برخوردار باشد.حاکمیت مرد سیاسی باعث میشود تا هر کس به سعادتی که برایش ممکن است برسد.
۲۴-پارمنیدس(واحد و ایده)
بحث معروف مثل و ارجاع کثرات به ایدهها-مثل و بازگشت همه مثالها(مثل)به مثالی واحد، موضوع این رساله است.خلاصه کردن آن با حفظ مفاهیم اصلی ممکن نیست.
۲۵-فیلبس(لذت)
فیلبس مدعی است که خوب همان لذت است.
سقراط میگوید:همه لذات خوب نیستند و همه خوبها هم لذت نیستند.خوب حقیقی، دانش راستین و بهرهمندی از ایده است.
۲۶-تیمائوس(جهان و انسان)
این رساله حالت مناظره ندارد سقراط فقط شنونده است تیمائوس سخن میگوید.او به دو نوع وجود قائل است:یکی وجود ایده، که با عقل درک میشود؛ و دیگر طرحی از ایده که همان جهان مادی و با حواس قابل شناخت است.علوم باید با نیازهای انسان هماهنگ باشند. این رساله رساله ی ارزشمندی است که افلاطون در آن در مورد وجود آفرینده و خدا نیز به زبان خویش سخن می گوید.
۲۷-کریتیاس
در اینجا هم کریتیاس متکلم وحده است.او درباره یونان و مساحت و تاریخ آن و چگونگی تقسیم زمین آن به وسیله خدایان سخن میگوید و یونان را از دیگر سرزمینها برتر میداند.
۲۸-نامه ها
مجموعه سیزده نامه است که محققان فقط نامههای شماره ۶ و ۷ را اصیل میدانند.نامه شماره دو اشاراتی به واحد(شاه جهان)و آنکه در درجه دوم و سوم است، دارد.افلاطون توصیه میکند که درباره مسائل فلسفی چیزی نوشته نشود.(این نامه میتواند یکی از منابع فکری فلوطین باشد، واحد، عقل، نفس.
فلوطین هم از نوشتن مسائل فلسفی اکراه داشت.)
بیشتر
۲۰-فایدروس(عشق و زیبایی)
یکی از رساله های مشهور و والای افلاطون !
فایدروس خطابهای درباره عشق میخواند و نظر سقراط را جویا میشود.سقراط سخن را به روح میکشد و آن را مرگ ناپذیر و مشتاق تماشای حقیقت میداند که ایدهها(مثل)را میبیند.ارواحی که حقیقت را دیدهاند، در این دنیا در تن دوستداران دانش و جویندگان زیبایی جای میگیرند و یا کمر به خدمت فرشتگان دانش و هنر میبندند و خدمتگزاران عشق میشوند.روحهایی که در مرتبه دوم از دیدار کنندگان حقیقتاند، در تن پهلوانان جنگاور یا پادشاهان مشروطه طلب اقامت میکنند.در مرتبه سوم، سیاستمداران و بازرگانان، در مرتبه چهارم ورزشکاران و پزشکان، در مرتبه پنجم کاهنان و غیبگویان، در مرتبه ششم شاعران و مقلدان، هفتم پیشه وران و کشاورزان، هشتم سوفیستها و مردم فریبان، و نهم در تن فرمانروایات مستبد.
آنان که مقام اصلی خود را در جهان بالا، به یاد میآورند همواره عاشق زیبایی راستین هستند و از دیدن زیباییهای زمینی به یاد آن زیبایی اصیل میافتند و در آرزوی نیل بدان میباشند.عشق راهی است از زمین به آسمان.عاشق خویشتندار است و خود را به شهوت نمیآلاید.
۲۱-ته ئه تتوس(شناسایی)
شناسایی چیست؟هومر و هراکلیتوس و پیروانشان که همه چیز را در سیلان و جنبش میبینند و نیز پروتاگوراس که آدمی را مقیاس همه چیز میداند، شناخت را ادراک حسی میشمارند.ولی حس فقط جزئیات را در مییابد، پس دریافت کلیت(مفاهیم) با کدام حس صورت میگیرد؟
ادراک کلّی کار روح است.ادراک حسی، شناخت اصلی نیست و چه بسا در ادراک درست خلل هم وارد میکند.سقراط، در این رساله خود را «ماما-قابله»میخواند که وظیفهاش کمک به زایش اندیشه است نه تعلیم آن.
۲۲-سوفیست
در این رساله سقراط سکوت میکند.بیگانهای با ته ئه تتوس در معنای سوفیست به بحث میپردازد.
او سوفیست را کسی میداند که به خاطر آموختن فضایل پول میگیرد و روش او هم مجادله است.
آنگاه بحث وجود و لا وجود، پیش میآید.در پایان کار سوفیست اینگونه معرفی میشود:تقلید نیز نگبازانه مبتنی بر پندار که با ساختن تصاویر دروغین و فریبنده و از راه جدل، دیگران را به گفتار متناقض وامیدارد.
۲۳-مرد سیاسی
در اینجا هم سقراط وارد گفتگو نمیشود، بلکه جوانی همنام او به سخن میپردازد.مرد سیاسی از میان عده قلیلی بیرون میآید که دانائی راستین داشته باشند.او باید از فضایل چون:شجاعت و عدالت و عفّت و شهامت، برخوردار باشد.حاکمیت مرد سیاسی باعث میشود تا هر کس به سعادتی که برایش ممکن است برسد.
۲۴-پارمنیدس(واحد و ایده)
بحث معروف مثل و ارجاع کثرات به ایدهها-مثل و بازگشت همه مثالها(مثل)به مثالی واحد، موضوع این رساله است.خلاصه کردن آن با حفظ مفاهیم اصلی ممکن نیست.
۲۵-فیلبس(لذت)
فیلبس مدعی است که خوب همان لذت است.
سقراط میگوید:همه لذات خوب نیستند و همه خوبها هم لذت نیستند.خوب حقیقی، دانش راستین و بهرهمندی از ایده است.
۲۶-تیمائوس(جهان و انسان)
این رساله حالت مناظره ندارد سقراط فقط شنونده است تیمائوس سخن میگوید.او به دو نوع وجود قائل است:یکی وجود ایده، که با عقل درک میشود؛ و دیگر طرحی از ایده که همان جهان مادی و با حواس قابل شناخت است.علوم باید با نیازهای انسان هماهنگ باشند. این رساله رساله ی ارزشمندی است که افلاطون در آن در مورد وجود آفرینده و خدا نیز به زبان خویش سخن می گوید.
۲۷-کریتیاس
در اینجا هم کریتیاس متکلم وحده است.او درباره یونان و مساحت و تاریخ آن و چگونگی تقسیم زمین آن به وسیله خدایان سخن میگوید و یونان را از دیگر سرزمینها برتر میداند.
۲۸-نامه ها
مجموعه سیزده نامه است که محققان فقط نامههای شماره ۶ و ۷ را اصیل میدانند.نامه شماره دو اشاراتی به واحد(شاه جهان)و آنکه در درجه دوم و سوم است، دارد.افلاطون توصیه میکند که درباره مسائل فلسفی چیزی نوشته نشود.(این نامه میتواند یکی از منابع فکری فلوطین باشد، واحد، عقل، نفس.
فلوطین هم از نوشتن مسائل فلسفی اکراه داشت.)
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دوره آثار افلاطون - جلد 3
متن لینک
ﺑﺎﻻﺧﺮه ﺑﺎ اﻧﺘﺸﺎر دورهء ﮐﺎﻣﻞ آﺛﺎر اﻓﻼطﻮن ﮐﻪ ھﻤﺖ ﻧﺴﺘﻮه و ﺷﻮق ﺑﯿﻤﻼل آﻗﺎی دﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﺴﻦ ﻟﻄﻔﯽ آن را ﺗﺤﻘﻖ داد،ﺑﻌﺪ از ﻗﺮﻧﮭﺎ اﻧﺘﻈﺎر ﻣﺸﺘﺎﻗﺎن اﯾﻦ ﺣﮑﯿﻢ الهیه ﯾﻮﻧﺎن ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺑﻪ اﯾﺮان آﻣﺪ !
و در ﺳﺮزﻣﯿﻦ دﯾﺮﯾﻨﻪء "ﻣﻐﺎن " ﮐﻪ وی در روزﮔﺎر داﻧﺶ اﻧﺪوزی ﺧﻮﯾﺶ ﮐﻪ ﮔﺎه ﺑﻪ اﻧﺪیشه و آیین آنها ﻋﻼﻗﻪ ﻧﺸﺎن ﻣﯽ داد ، ﺟﺎی ﭘﺎﯾﯽ اﺳﺘﻮار ﯾﺎﻓﺖ.دﯾﻮﺟﺎﻧﺲ ﻻﺋﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﻓﻼﺳﻔﻪء او ﻗﺪﯾﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺂﺧﺬ ﻣﻌﺘﺒﺮ در اﺣﻮال اﻓﻼطﻮن ﺑﻪ شمارﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ آن ﺣﮑﯿﻢ در ﺧﺎطﺮ داﺷﺖ ،ﺳﺮزﻣﯿﻦ "ﻣﻐﺎن "ﻋﺰﯾﻤﺖ ﻧﻤﺎﯾﺪ آﻣﺎ ﺟﻨﮕﮭﺎ و ﮐﺸﻤﮑﺸﮭﺎﯾﯽ ﮐﻪ آﺳﯿﺎ را ﭘﺮﯾﺸﺎن ﮐﺮده ﺑﻮد او را ازﯾﻦ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﺑﺎزداﺷﺖ...
ﺑﺎ آﻧﮑﻪ ﻧﺎم و آواژهء اﻓﻼطﻮن ﺑﻌﺪ از ﻣﺮگ وی از دﯾﺮﺑﺎز و ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل ﻗﻮی ھﻤﺮاه ﻣﻮﮐﺐ وﺣﺸﯽ و ﺧﻮﻧﯿﻦ "ﻣﻘﺪوﻧﯽ "و ﯾﺎ ﻻﻣﺤﺎﻟﻪ در دوران ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﺎن ﺳﻠﻮﮐﻮس و ﺑﻄﻠﻤﯿﻮس ﺑﻪ ﻣﺼﺮ و اﯾﺮان و ﺳﺮزﻣﯿﻦ ھﺎی ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ رﺳﯿﺪ ﺑﺎز اﻧﺘﻈﺎری ﺑﺲ دراز ﻻزم ﺑﻮد ﺗﺎ ﺧﻮد او ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰی ﺟﺰ ھﻤﯿﻦ دوره ی ﮐﺎﻣﻞ آﺛﺎرش ﻧﺒﻮد ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ بیاید!
و اﮐﻨﻮن دوﺳﺘﺪاران داﻧﺶ و اﻧﺪیشه ﺗﺤﻘﻖ ﯾﺎﻓﺘﻦ اﯾﻦ آرزوی دﯾﺮﯾﻨﻪء ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﻪ "ﻟﻄﻔﯽ " از ﯾﮏ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﭘﺮﻣﺎیه ﻣﺪﯾﻮﻧﻨﺪ ﮐﻪ در ﭘﺎﯾﺎن ﺳﺎﻟﮭﺎ ﮐﻮﺷﺶ ارزﻧﺪه دورهء ﮐﺎﻣﻞ آﺛﺎر اﻓﻼطﻮن را به ﻓﺎرﺳﯽ روان و ﺳﺎده و ﺷﯿﺮﯾﻦ و دل اﻧﮕﯿﺰی ﻧﻘﻞ ﮐﺮده اﺳﺖ . . .
و ھﺮﭼﻨﺪ ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪهء اﯾﻦ ﮐﺎر را ﺧﻮد وی ﯾﮏ ﺗﻨﻪ و ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯾﯽ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم رﺳﺎﻧﯿﺪه اﺳﺖ،در ﻣﻘﺪﻣﻪء ﺟﻠﺪ اول ﻻزم دﯾﺪه اﺳﺖ از ھﻤﮑﺎری ﺑﯽ ﺳﺮاﻧﺠﺎم دوﺳﺖ از دﺳﺖ رﻓﺘﻪء ﺧﻮﯾﺶ دﮐﺘﺮ رﺿﺎ ﮐﺎوﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮگ زودرس او اداﻣﻪء آن را در ﺣﺪ ھﻤﺎن دو ﻣﺠﻠﺪ ﻧﺨﺴﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪء ﺣﺎﺿﺮ رﺿﺎ ﮐﺎوﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮگ زودرس او اداﻣﻪء آن را در ﺣﺪ ھﻤﺎن دو ﻣﺠﻠﺪ ﻧﺨﺴﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪء ﺣﺎﺿﺮ و ﺑﺮﺧﯽ ﯾﺎرﯾﮭﺎی ﺟﺰﺋﯽ دﯾﮕﺮ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺳﺎﺧﺖ،ﺑﻪ ﺳﺰا نیک یادی ﮐﻨﺪ- ﮐﻪ ﯾﺎد او ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎد! ....
از ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﺴﻞ دﯾﮕﺮ ﺷﻮق و ھﻤﺘﯽ ﻧﻈﯿﺮ آﻧﭽﻪ در وﺟﻮد ﻣﺘﺮﺟﻢ داﻧﺸﻮر ﻋﺼﺮ ﻣﺎ ھﺴﺖ ﭘﯿﺪا ﺷﻮد ﯾﺎ ﺷﻮر و ﺷﻮق او ﭼﯿﺰی ﺑﯿﺶ از ﺣﺎﺻﻞ ﮐﺎر آﻗﺎی ﻟﻄﻔﯽ ﺑﺮ ﮔﻨﺠﯿﻨﻪء داﻧﺶ و ﻓﺮھﻨﮓ زﺑﺎن ﻣﺎ ﺑﯿﻔﺰاﯾﺪ ؟ . . .
.........................................
در عالم خوشدلی و برخورداری
آن بدرَوی ای دوست ، که خود می کاری . . .
خداوند هر سه این عزیزان از دست رفته را بیامرزد ،
که با همتی شگفت انگیز به اندیشه و ادب و فرهنگ و آگاهی این مرز و بوم خدمت کردند؛
باشد ، که بتوانیم راه آنان را ادامه دهیم:x